هفته گذشته کتاب Skin in the game  (پوست در بازی) نسیم نیکلاس طالب رو تموم کردم. پارسال هم کتاب  های قوی سیاه ( Black Swan) و ضد ضربه (Anifragile) رو همین نویسنده رو خونده بودم. یکی از معدود نویسنده هایی هست که از نوشته هاش خیلی خیلی لذت میرم.

موضوع اصلی کتاب حول این محور هست که فقط باید به حرف کارشناس های یه موضوع که توی اون موضوع کار کردن (و نه اینکه فقط دانش اش رو دارن) بها داد چه برسه به حرف کسی گوش کرد که حتی دانش اش رو نداره. بحث های جانبی زیادی رو هم مطرح میکنه و اینکه چطوری بعضی موضوعات واقعا پیچیده هستند و کسی نمیتونه به همه زوایاش واقف باشه (مثل بازار سهام) و کسانی که در مورد این موضوعات نظر میدن کارشناس نیستن و کارشناس نما هستن.

دنیای آکادمیک رو به نقد میکشه که کسانی که تدریس میکنن و یاد میدن خودشون اکثرا "پوست در بازی" ندارن و برای همینه که دانش آموختگانشون هیچوقت نمیتونن اون تجربه ای که باید رو کسب کنن. ت مدارها رو هم مورد نقد قرار میده که در بسیاری از موارد ریسک اقدامات یا حرفاشون رو در نظر نمیگیرن و مردم عادی رو قربانی تصمیمات احمقانه اشون میکنه. 

قسمت اول کتاب برام خیلی جالب بود که در مورد قوانین حمورابی صحبت میکنه. در قوانین حمورابی آمده بود که اگر خانه ای خراب شد و کسی به خاطر اون کشته شد بنا باید اعدام بشه و اگر بنا نیست باید کسی از خانواده اش این تاوان رو بپردازه. در واقع ریسک خراب شدن خانه رو به جای اینکه به کسی که در خانه میشینه منتقل کنه به کسی منتقل میکنه که خانه رو ساخته. این قانون به تنهایی ضامن امنیت و کیفیت ساختمان میشه چون بنا میدونه هر بلایی سر خانه دار بیاد خودش مجازات میشه. این موضوع رو میشه به همه تصمیمات و چیزها تعمیم داد. هر تصمیمی یا هر محصول جدیدی فقط فرصت نیست و ریسک هایی هم با خودش داره. اگر ریسک به مصرف کننده منتقل بشه درست نیست چون ممکنه مصرف کننده هیچ اطلاعی از ریسک هایی ممکنه نداشته باشه. همینطور وقتی که ریسک سرمایه گذاری و تصمیمات ت مدارها به مردم منتقل میشه اونا در مورد تصمیماتشون به اندازه کافی محتاط نخواهند بود و ضرر به جای اینکه به بخش کوچیکی برسه به بخش بزرگی میرسه.

بهترین چیزی که از کتاب یاد گرفتن همین در نظر گرفتن ریسک ها در همه زمینه هاست. به جای اینکه فقط به مزایای یه چیز توجه کرد باید به ریسک هاش هم توجه کرد و به جای اینکه به بیشینه کرد سود توجه کرد باید به بیشینه کردن سود و کمینه کردن ریسک توجه کرد. در واقع تابع سود باید همیشه تابع سود و ریسک باشه و نه فقط سود.

سلیقه ای که همکارا و مدیرهای شرکتمون در مورد خوندن کتاب دارن خیلی با من فرق میکنه. مثلا یادمه توی یکی از جلسات کتاب خوانی در مورد Black swan صحبت شد و اینکه همه مدیران سایت آمازون برای سالها اجبارا باید این کتاب رو میخوندن. VP شرکتمون حرف منو قطع کرد و گفت من اصلا از اون کتاب خوشم نیامد خیلی فلسفی بود. یعنی من پارسال سه بار این کتاب رو پشت سر هم خوندم و هر بار کلی چیزای جدید یاد گرفتم و واقعا یکی از بهترین کتاب هایی بود که توی زندگیم خونده بودم و اون میگفت اصلا خوشش نیامده. یه سرچ کردم دیدم که کتاب به فارسی هم ترجمه شده و نویسنده یکی از بلاگ ها هم در موردش صحبت کرده بود (که توی همین بلاگ لینکش کردم).

یه نکته جالب دیگه این بود که یکی از ترجمه ها اسم اول نویسنده که "نسیم" هست رو حذف کرده بود و فقط نوشته بود نیکلاس طالب. خیلی درک نمیکنم چرا. حالا چون نسیم اسم دختره توی ایران و توی یه فرهنگ دیگه اسم پسر هست ,مشکل ایجاد میکنه؟ چرا به جای دیدن چیزایی که برای ما متعارف نیست که باعث باز شدن دید و ذهن میشه, سعی میشه با حذف و تغییر القای معانی ای کرد که آشناتر هستن؟ واقعا درک نمیکنم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

computer and english محمد حسین حسن زاده Kathy معماری تو اومدی و شدی همه زندگیم subvideo لحظه اي توقف... مُـعادِلـًٌـِهٌّ ۍًٍٍٍ زًٌٍِنـدِگے ایــزومــر